روز پنج‌شنبه 30 آبان 1398 بعد از ظهر در دانشگاه قم آزمون استخدامی برای مراکز دولتی برگزار می‌شد. بنده هم مثل بقیه خلق در این آزمون برای موقعیت شغلی بهتر با دریافت حقوق دررسید و نه بعد از دو یا چهار ماه بعد در شهر مورد نظر در این آزمون شرکت کرده بودم. بنابراین سر ساعت اعلام شده در مکان مورد نظر حضور داشتم. هنگامی که برای ورود مراجعه کردم اعلام کردند که با نیم ساعت تاخیر آغاز خواهد شد. بنابراین همانجا ایستاده و به خلق نگاه کردم، بی اختیار یاد روزهای افتادم که برای شرکت در کنکور برای ورود به دانشگاه در یک مکان مثل آنجا پشت درب سالن جمع می‌شدیم تا همگی در یک رشته مناسب و آینده‌دار به لحاظ اقتصادی و اجتماعی قبول بشیم و با باهاش پوز بدیم و برای خانواده افتخار کسب کنیم. اما بعد از گذشت 20 سال از اولین کنکور همچنان در رویای آن روزها پشت درب‌های سالن آزمون ایستاده‌ایم. در این زمان چند نفری هم کنار بنده بودند. پای صحبت باز شد و یکی می‌گفت بعد از 18 سال نیروی قراردادی صرفا برای اینکه پای حقوقم با دیگر همکاران هم‌رده‌ایم یکی شود در این آزمون‌ها شرکت می‌کنم، حرفش این بود که با کسی که 18 سال رسمی است به طور یکسان حقوق دریافت نمی‌کند و از این تبیض شاکی بود. بدون اینکه به روی خودم بیاورم در درونم که او همدرد بودم آهی کشیدم و بعد به قانون و قانونگذاران فکر کردم. با خودم عهد کردم روزی که در مسند قانونگذار وارد مجلس شدم، پیگیر این نوع از تبیض‌ها در قوانین کاری باشم و این بند از قانون را اصلاح کنم. 

در طرف دیگرم آقایی بوده که تازه داماد بود و ادعا می‌کرد اصلا به شغل دولتی اعتقاد ندارد و الان هم به اسرار همسرش و اینکه تمام مراحل ثبت‌نام تا پیرینت کارت شرکت در جلسه را او برایش تهیه کرده‌ است در اینجا حضور دارد. با کلی ادعا می‌گفت فقط کار آزاد می‌پسندد و وقتی از بیمه برای آتیه‌اش سوال کردم گفت اصلا به این چیزها نیازی ندارم چرا که اهمیتی برایم ندارد. این نوع طرز فکر که آینده را نبیند یک خطای استراتژیک است مخصوصا برای یک دانش‌اموخته. اما زمانی که حرف از اینترنت و قطعی آن پیش آمد گفت، اعلام کرد پدرم درآمد تا بتونم کارتم را پیرنیت بگیرم. این جمله او در تناقض با حرف‌های قبلیش بود (آزمون برایش مهم نیست) با این حرفها صرفا می‌خواست به خودش دلداری دهد و اطرافیانش را قانع کند. بدون اینکه چیزی به زبان بیاورم با خودم گفتم انسان حداقل باید  با خودش روراست باشد و به خودش پنالتی نزند. 

درب سالن باز شد و همگی برای نشستن بر روی صندلها وارد سالن شدیم. وقتی در جای خودم مستقر شدم با خود فکر می‌کردم، تنها کسی که دارای شغل قراردادی است و در این کلاس حضور دارد بنده هستم و برای اینکه کسی متوجه این موضوع نباشد و نسبت به شرکت من جبهه نگیرد با کسی در این خصوص صحبت نکنم، بعد از چند دقیقه کلاس پر شد و اکثر همدیگر را می‌شناختند و با هم صحبت می‌کردند. همگی کارمند بودند و قراردادی مثل همان کسی که در بالا اشاره شد و مشکل او را داشتند و جالب اینکه همگی زیر نظر یک وزارت خانه‌ای بودند که اشخاص که در ارکان آن قرار دارند خود را تافته جدابافته و افتخار پردرآمدترین قشر را دارند یعنی وزارت بهداشت و درمان، تازه متوجه شدم وزارت خانه‌ای که اگر به درصد بیان نمایم 10 درصد در ویترین شغلی و مابقی در پشت پرده قرار دارند. برای اینکه بتواند از تشویش قراردادی بودن خارج شوند و یا شغل خود را از دست ندهند هر سال در این آزمون‌ها شرکت می‌کنند. ناظر با سوال‌ها وارد شد و سکوت کلاس را فراگرفت.

به نظر شما ما در کجا قرار داریم؟

این بار هم در این تجربه چیزهایی وجود داشت، تنها آن خواننده‌ای که دانش پیشین داشته باشد می‌تواند به سوال بالا درست جواب دهد.

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

ياداشت هاي مهندس جوان قالَ رَبِّ انْصُرْنی‏ عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدینَ مدرن و جدیدترین دکوراسیون با بهترین متد روز ایران وجهان رسام هنر Tonya arianaup Netz هدف سخنرانی دکتر سعید ناصحی در مورد سواحل مکران closed